خدایــــــــــــــــــــا دلم برایش تنگ میشود. می
فهمی؟؟؟ خدایا چگونه کسی رو که عشق دوست
داشتنش در وجودم رخنه کرده فراموش کنم بروم ؟؟
خدایا خودت کمکم کن پس تا بتوانم
بروم چون من پایم توان رفتن ندارد خودت کمکم کن ....
خدایا تو معنی دلتنگی
را نمیدانی و نمی توانی چون تو کسی را نداری که دلت برایش تنگ باشد.خودت به ما می
گویی "قل هو الله احد" کسی که تنهاست مفهوم دلتنگی را نمی فهمد.
درست نیست که می گویند تو عاشق بنده هایت هستی !!!
خدایا ببین چه کرده ای با من!?
امیدم از خودم ناامید شد....
نمی گویم از تو نا امید شدم چون گناهی بزرگ تر از این نیس
خدایا دلم سوخت نه برای اینکه از دستش خواهم داد نه من از همان اول میدانستم ومیدانم او مال من نیست
من دلم برای دل خود میسوزد که چگونه وچه راحت دل دادم اما چه سخت است دل کندن
خدایا از این ناامیدم م کردی که همیشه در قرآنت گفته بودی دوست بداریدتا دوستتان بدارند
اما تو برای این بقای دوست داشتنها چه کردی ؟؟
کاش بعداز هر واژه دوست داشتن کلمه دل بریدن راهم گذاشتی بودی
کاش......
همه یهویی ها خوبن!!!!
یهویی بغل کردن.....
یهوی بوسیدن .......
یهویی دیدن ........
یهویی سوپرایز کردن......
یهویی بیرون رفتن........
یهویی دوست داشتن .......
یهویی عاشق شدن ........
اما امان از یهویی رفتن رفتن رفتن .......
چه طعم تلخی دارد وقتی آن را با عشق اشتباه بگیری .......
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی .......
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی......
شاکی باشی اما شکایت نکنی ........
گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن........
خیلی چیزار رو ببینی اما ندیدش بگیری.......
خیلی ها دلتو بشکنن وتو فقط سکوت کنی ........
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
....
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
انتظار واژه ی غریبی است ...
که چه سخت است انتظار واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست که با آن خو
گرفته ام هر صبح طلوعی دیگر است
بر انتظارهای فرداهای من خواهم ماند تنها در انتظار تو چرا نوشتم
در برگ تنهاییم برای تو، نمیدانم؟ شاید روزی بخوانند بر تو، عشق مرا.......
می دانم روزی خواهی آمد،
می دانم گریان نمی مانم،
خندانم برای ورودت ای عشق وقتی که به یادت می افتم، به یاد خاطراتت نامه
هایت را مرور می کنم، یک بار ...
نه ... بلکه صد بار وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد و اشک شوق بر
گونه هایم روانه میشوند تنها میگویم همیشه در قلب منی تو میدانم که باز خواهی گشت ...
می دانم به یاد
لحظات خوش انتظار و تنهایی..........
دلم براي تنهايي ميسوزد چرا هيچکس او را دوست ندارد
مگر او چه گناهي کرده که تنها شده جرم تنهايي چيست
که هيچکس او را نميخواهد ديشب تنهايي از اتاقم گذشت
دنبالش دويدم ولي او رفته بود تنهاي تنها نيمه شب
او را مرده کنار حوضخانه پيدا کردم از گريه چشمانش قرمزبود
برايش گريستم آخر او از تنهايي مرده بود
تنهايي مرد و من تنها تر شدم.................
گُل نازا آسمونم بی ستاره است
مثل ابرها دل من پاره پاره است
دوباره از عطر تو پیچیده در باد
نفس برایم عمرم دوباره است
تقدیم ب آن که بودم و نبودم را باور داشت و ب نبودنم عادت کرد
نمیتونم
حس میکنم که سرنوشتم بی اون رقم نمی خوره
غرورم جلوش شکــــستم ولی....
عشقمو باور نداره ولی..
بهم میگن بدردت نمی خـــــوره ولی...
با اون عاشقی رو بلد شــــدم ولی...
از زندگی سیر شــــــدم ولی...
ازم رد شـــد ولی...
غریق ای دریا شــــدم ولی...
جوانیمو حروم کـــــردم ولی...
گریه هامو تموم کــــــردم ولی...
شب هامو بی اون به صبح رسونــــــدم ولی...
دست رد به سینه ام زد ولی...
ولی ولی ولی لحظه لحظه لحظه های شیرین زندگیم فدای ی نگاهش
ب فکر من نباش عشقم برو تو آزادیـــــــــــــــــــ
آیا دیگه زمون اون نرسیده که ب عشق واقعی دل ببندیم
آیا زمان آن نرسیده که یکم خوبی کنیم
مرگـــــــــــــــــ
بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . .
عـاشـقـت مـی شـوم . . .
میدونم برات عجیبه این همه اصرار و خواهش
این همه خواستن دستات بدون حتی نوازش
میدونم كه خنده داره واسه تو گریه ی دردم
میگذری از من و میری اما باز من برمیگردم
من مینوشتم " زندگی "
چون با این همه درد هنوزم میخوام زنده بمونم و زندگی کنم
میخوام ززززززززززززززززززززندگی کنمممممممممممم نمیخوام برم تو اون دنیایه پوچ بشینمو زندگی کردنه مردومو دوستامو همه همه همه رو ببینم میفهمی؟
هیچی سخت تر از این نیست بشینی به زندگی کردنشون نگاه کنی و منتظر بمونی خیلی سخته انتظار انتظار و انتظار پس میخوام هر جور شده زنده بمونم و زندگی کنم و برایه اینکه زنده باشم میجنگم حتی اگه این زندگی تلخه تلخ باشه
...____ کی با نظر من موافقه؟؟؟؟؟؟؟؟
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!
اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!
گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی!
از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!
کل مطلب در ادامه........
ادامه مطلب...
این صدا ی پا که می اید زدور
افکند بر هستیم یکباره شور
میشناسم این صدای پای اوست
طرز ره پیمودن زیبای اوست........
داره شب میشه باز اما یکی مهتاب دزدیده چشام از بی کسی امشب
تو این تنهایی ترسیده داره شب میشه باز عشقم من از دلشوره ها سردم
یه کاری کن با قلب من نتونم از تو بر گردم یه کاری کن همه دنیام
بشه دیونگی باتو بزار لبریز بشه چشمام از طعم زندگی باتو
بزار بشناسمت از نو همونجوری که می خواستی به من القا کن این حس
که تو تا انتها هستی بمون با من تا عطر تو بپیچه تو وجود من
ببارتا خیس بشه چشمام از این حسی که هست در من..............