سلام
نذار دوباره به پاهایات بیوفتم
التماست کنم
دیگر نه توان ماندن دارم نه توان رفتن
ای زیبای من تو را میبینم در اعماق دلم
اما دیدن چه سود یاد نگاهت چهره زیبایت را دارم فراموش میکنم
با یک دنیا غم و حسرت
دارم دل میکنم ازت
روزها شب ها با خودم با دلم کلنجار میرم که چه کنم ایا میشه
ولی یاد این میوفتم به اسونی یک قصه از عشقم گذر کردی
من رو برای رفتن ترقیب میکنه
دیگه حتی یه بار دیگه به عشقت دل نمیبندم
گناه من چه بود خدایا
با داشته هایم با نداشته هایش که وفا بود ساختم
ببین دلم شکسته
دیگه چیزی برام نمونده
جز خاطراتی پوسیده
وسط اتیشی هستم که فقط با پرواز میشه بگریزم ولی بال پروازم شکسته
دل از اغوشش بکنم خدایا
اغوشش که فقط در خیالمه در رویامه
دلم یه گوله اتیشه خدایا
روز به روز شعله ور تر میشه
تو این همه عالم چرااااااااااا من
تو این گوشه دنیا
ببین بغضم شکسته
اگه چیزی برام مونده فقط یه مشت خاطره اس
همیشه فک میکردم کفر نباشه مثل خدایی
ولی دل ساده ام نمیدونست که خیلیییییییی نامردی
خیلی بی وفایی
شکستی عاقبت بال و پرمو
از کی گله کنم جز تو گل من
به کی بگم پژمرده ام گلکم
خراب کردی خونه دلمو
قلبمو شکستی
به کی بگم قلبمو شکستی
نظرات شما عزیزان: