نوشته شده در تاريخ جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

چه شب هایی با نبودنت غمگین بود

فصل بهارم مثل پاییز بود

کجایی؟! که بی تو تنهای تنهام

کجایی؟! لیلی من که بی تو فرهادم

راستشو بگم!؟

شونه هام خم شده شــــب و روزم جهنم گشته

ابر بهارم برای من دیگـر نمی باره و خشک گشته

اصلا میدونی......

مجنـــــــ ـــون شدم؟!

میدونم نمیدونی؟!

ببین گریونــــــــ ــ ـــم بی تو

ببین حیرونم بی تو

کجایی؟! نور شب های تـــــ ـــــارم

کجایی؟! روح بخش جانم

کجایی؟! شمع من که پروانه شدم

کجایی؟! از پیله خود بیرون اومدم

میخواهم میخواهم بسوزم در بَر تو در نور تو ای بهترینم

پروانه گشتــ ـــــــ ـــــــ ــه ام

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

نوشته شده در تاريخ شنبه 12 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

سلامـــــــــ

میخواهم اعترافی کنم, اعتراف ب اسیر بودن, اسیر زندان چشمانت

که دیگر گریزی برایم نیس

هرچند خودم نیز ب این اسارت خو گرفته امــــــــ و 

آزادی و دنیای بدون تو را نمی خواهمـــــــــ

این اسارت را دوست دارمــــــــ

میخواهم در این زندان که بسیار زیبا تر از آزادی ست

عمر خود را پایان برسانمـــــــــــــ

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

دردیست بلند کشیده ازعمق
فرو رفته تا اوج....
نگاه تو کوتاه !
و بال من خسته پای من شکسته...
راستی به کدامین مرهم به تو دل بسته ام
من که سالهاست در کفن بی احساسی توپیچیده ام
بند های عمر رفته ام را..

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

هم اکنون می خواهمت
همچون رگی که خون لازم است
یا قلبی که
یک شوک کوچک می خواهد
تا شاید زنده بماند ...

می آیی؟!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 6 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

عشقم بهت عمیق بود

اما تو حالو روزم رو نمی دیدی!
انقدر غرق بچگی بودیدلبستگی هامو نفهمیدی!!!

عشقم بهت عمیق بود

اما این عشقو باید ترک می کردم
از من گریزون بودیو ای کاش از روز اول درک می کردم ...

حالا همین تنهایی بی رحم با من رفیقی دل وفا داره
نون و نمک خوردیم یه جوری که دست از سرِ من برنمی داره

عشقم بهت عمیق بود اما قلبم عمیق تر شکست انگار
چیزی ازت به دل نمی گیرم! راحت برو محکم قدم بردار ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

خدایــــــــــــــــــــا دلم برایش تنگ میشود. می
فهمی؟؟؟ خدایا چگونه کسی رو که  عشق دوست
داشتنش در وجودم رخنه کرده فراموش کنم بروم ؟؟

خدایا خودت کمکم کن پس تا بتوانم
بروم چون من پایم توان رفتن ندارد خودت  کمکم کن ....

خدایا تو معنی دلتنگی
را نمیدانی و نمی توانی چون تو کسی را نداری که دلت برایش تنگ باشد.خودت به ما می
گویی "قل هو الله احد" کسی که تنهاست مفهوم دلتنگی را نمی فهمد.

درست نیست که می گویند تو عاشق بنده هایت هستی !!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, توسط مسلم |

خدایا ببین چه کرده ای با من!?

امیدم از خودم ناامید شد....

نمی گویم از تو نا امید شدم چون گناهی بزرگ تر از این نیس

خدایا دلم سوخت نه برای  اینکه از دستش خواهم داد نه من از همان اول میدانستم ومیدانم او مال من نیست

من دلم برای دل خود میسوزد که چگونه وچه راحت دل دادم اما چه سخت است دل کندن

خدایا از این ناامیدم م کردی که همیشه در قرآنت گفته بودی دوست بداریدتا دوستتان بدارند

اما تو برای این بقای دوست داشتنها چه کردی ؟؟

کاش بعداز هر واژه دوست داشتن کلمه دل بریدن راهم گذاشتی بودی

کاش......

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.