من مینوشتم " زندگی "
چون با این همه درد هنوزم میخوام زنده بمونم و زندگی کنم
میخوام ززززززززززززززززززززندگی کنمممممممممممم نمیخوام برم تو اون دنیایه پوچ بشینمو زندگی کردنه مردومو دوستامو همه همه همه رو ببینم میفهمی؟
هیچی سخت تر از این نیست بشینی به زندگی کردنشون نگاه کنی و منتظر بمونی خیلی سخته انتظار انتظار و انتظار پس میخوام هر جور شده زنده بمونم و زندگی کنم و برایه اینکه زنده باشم میجنگم حتی اگه این زندگی تلخه تلخ باشه
...____ کی با نظر من موافقه؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
زندگي
صحرای نا اميدی روح تنهايي انتهاي جادهی سرنوشت انسان و عشق...کوچ بی پایان، ازکويري به كويري ديگر...این شعر سیاه نیست فقط هر چه را دیدم نوشتم مدتهاست که چشمم در انتظار کور شده.