من شکستن را نمیدانم چیست ؟
ولی هرکس که وارد زندگیم شد شکستن را خوب بلد بود...
دلم را,,, عهدش را,,,
غرورم را,,,
کمرم را,,,
دلم را با نگاه سردش .......
کمرم را با تنها گذاشتنش ....
غرورم را با گریه هایم برای ماندنش ....
عهدش را با فراموش کردن حرفهایش.......
نظرات شما عزیزان:

اینجا کنار آینه مردی نشسته است
مردی میان آینه خود را شکسته است
او جز هزار تکّه شدن چاره ای نداشت
گاهی شکستن از جهت کشف هسته است
یار و رفیق و دوست برایش لغت شده
از این لغات مبهم و بیگانه خسته است
آئینه از شکستن او در خودش شکست
این راه آخرین دهانهای بسته است
امشب برای بار صدم خود کشی نکرد
کارش شبیه قصۀ چاقو و دسته است
حالا ببین شکستن او معنی اش چه بود
در تکه های آینه مردی نشسته است .. !
.gif)