نوشته شده در تاريخ 28 اسفند 1391برچسب:, توسط مسلم |


دلتنگم!!

بــرای کسـی کـه مدتهـاســت ....

بــی آن کـه باشــد ....

هــر لحـظــه ....

زنــدگــی اش کـــرده ام !

بــدهــکاری بــه مــن....

بــه تــمام "دوســتت دارم" هــایــی که گــفتم ,

و تــو نــشنــیده گــرفتــی ...

و نشنیدی ی ی ی ی ی ی 

 

 

 

نوشته شده در تاريخ 28 اسفند 1391برچسب:, توسط مسلم |

عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!

تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...

بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون

مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ

بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:

خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط مسلم |

زندگی زنده موندن نیست...

زندگی نفس کشیدن نیست...

زندگی راهیه که آدم توی اون قدم بر میداره

بدون اینکه خودش بخواد قدم بزاره یا نه...

باید این راه رو طی کنه

و شاهد مرگ تک تک

آرزوهاش باشه...........

راه برگشتی هم نداره

فقط همین...........................

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, توسط مسلم |

امروز مردی داد میزد...!

کیف کهنه, کفش کهنه, کتری کهنه , شیشه شکسته

خریدارییم....!

بی اختیار داد زدم . . .!

قلب شکسته میخری...؟

گفت:

اگه ارزش داشت نمی شکست................

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, توسط مسلم |

می توان...

می توان با یک گلیم کهنه هم

روز را شب کرد و شب را روز کرد...

می توان با هیچ ساخت

می توان صد بار هم

مهربانی را ...

خدا را ...

عشق را ...

با لبی خندان تر از صد شاخه گل

تفسیر کرد

می توان بیرنگ بود

همچو آب  چشمه ای صاف و زلال

می توان در فکر باغ و دشت بود

عاشق گلگشت بود

می توان این جمله را در دفتر فردا نوشت:

"خوبی از هر چیز دیگر بهتر است..."

به راستی می توان ؟؟!!

منتظر نظرتون هستم!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, توسط مسلم |

 

سلام به وبلاگ کلبه خوش آمدید
این شعر تقدیم به همه اونایی که به عشق و عهد و پیمان خود وفا دارن.......!!!!!!
"عشق کاغذی"
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره ات طلاست
یک کم از طلای خود حراج می کنی؟
عاشقم !
با من ازدواج می کنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمال کاغذی !
تو چقدر ساده ای
خوش خیال کاغذی !
....
بقیه متن در ادامه مطلب


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, توسط مسلم |

شعری بسیار زیبا از شهریار

در فراق

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم

حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

 ....

به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, توسط مسلم |

زخمی عشق

می روم خسته و افسرده و زار

 

سوی منزلگه ویرانه خویش

 

به خدا می برم از شهر شما

 

دل دیوانه و شوریده خویش

.....

بقیه متن در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, توسط مسلم |

تنهایی

 
با تب تنهایی جانکاه خویش
زیر باران می سپارم راه خویش
 
سیل غم در سینه غوغا می کند
قطره میل دریا می کند

قطره ی تنها کجا , دریا کجا

دور ماندن از دوست تا کجا!

 

همدلی کو تا شوم همراه او

سر نهم هر جا که خاطر خواه او!

 

شاید از این تیرگی بگذریم

ره به سوی روشنایی بریم

 

می روم ,شاید کسی پیدا شود

بی تو کی این قطره دل, دریا شود؟

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, توسط مسلم |

0921Khoda کارت پستال قربونت برم خدا

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط مسلم |

هر صدا،هر سکوتی اونو یادم میاره.

می شکنه بغض ترانه.

غم رو گونه هام میاره.

از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد.

حرف های قشنگ و ساده اش عاشقونه باورم شد.

خیلی مهربونی اما،نمی خوای با من بمونی.

نمی دونی زندگیمی.

نمی دونی.

نمی دونی.

اشتباه از من و دل بود.

نه که قسمتم نبودی.

حالا دیگه خیلی دیره.

می میرم بی تو به زودی.

دلمو از امون انداخت،اون که صاحب دلم بود.

منو دوست داشت ولی انگار  اندازه اش یه ذره کم بود.

از همون نگاه اول آرزوی آخرم شد.

حس خوب داشتن اون عاشقونه باورم شد.

خیلی مهربونی اما،نمی خوای با من بمونی

.نمی دونی زندگیمی.

نمی دونی

نمی دونی.

اشتباه از من و دل بود.

نه که قسمتم نبودی.

حالا دیگه خیلی دیره.می میرم بی تو به زودی...

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط مسلم |

خوشبخت اگر خار بکارد...

از بخت خوشش لاله و ریحانه در آید... 

بدبخت اگر مسجدی از آیینه سازد...
 
یاسقف فرو ریزد!یا قبله کج آید!...
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط مسلم |
 

به چه دردی می خورند؟؟؟؟

کمی برایت احترام قائلند؟؟؟؟

کمی جلویت خم و راست می شوند؟؟؟؟؟؟؟؟

کمی تورا با اسمهایی ظاهری که از ته قلبشان نیست صدا می زنند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

همه ی این کارها را اطرافیانت می کنند که فقط یه خاطر پولت است.....

با شرافت زندگی کنیم که همه ی این کارها برایمان انجام شود اما             به خاطر خودمان

کاش می شد آرزو ها را دید ،شناخت و                      یافت.......کاش

کاش می شد دانست که مشکلات فقط هدیه اند........

ومثل اصطکاکند که می دانیم بودن وجود اصطکاک حرکتی اتفاق نمی افتد.......

زندگی کن اما مثل باران  نباش که با منت خودتو به شیشه ها بکوبی....

ابر باش تا همه منتظرت باشن.....


 


 

در آخرهم:هیچی!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط مسلم |
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, توسط مسلم |
1. چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
۲٫ چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟
۳٫ چرا بارون میاد،
ترافیک میشه؟
۴٫ چرا تو خونه ۴٠ متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟
۵٫
چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟
۶٫ چرا از در که
میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟
۷٫ چرا تو فروشگاه شهروند و
هایپراستار و … چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
۸٫ چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن
بیرون؟
۹٫ چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟
۱۰٫ چرا
وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟
۱۱٫ چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف
مقابلن نه اخلاقش؟
۱۲٫ چرا بعد از ازدواج دنبال
اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟

 

 

              

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 8 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.