کلبه
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:, توسط مسلم |

چقدر دلتنگ اون حالم که لبخند تو رو دیدم

چه دنیای پر از رازی روبا عشق تو فهمیدم

چه احساس غریبی قلبمواز ریشه میلرزوند

چه احساسی منواون لحظه از تنهایی میترسوند

چقدر دلگیرم از دوری.چقدر حالم پریشونه

چقدر از درد دلتنگی وجودم سرد داغونه

چقدر دلگیرم از تردید.از اینکه از تو محرومم

چقدر دلگیرم از شبهای که به ماه خیره میمونم

من از روزی که تو رفتی تو دنیای خودم حبسم

من از این بخت غمگین واز این تقدیر میترسم

تو دنیامو تواین بازی به تردید خود باختی

تو حتی از چشای من شب ومهتاب انداختی

چقدر از این صدا دوره امید و حس روئیدن

چقدر دلگیره با حسرت گل خشکی رو بو ئیدن

چقدر دلتنگ اون حالم که لبخند تو رو دیدم

که با تو دنیای عشق فهمیدم .........


نظرات شما عزیزان:

2khatiiii
ساعت21:19---18 آذر 1392
حرفهای تلخ بگذار تا بگویم از این حرفهای تلخ آید مگر به سویم از این حرفهای تلخ وقتی زبان شعر به قلبش اثر نکرد باید که چاره جویم از این حرفهای تلخ تنهائی ام نکُشت ولی مُردم عاقبت از دست این گلویم از این حرفهای تلخ هم شد سیاه بختم از این لحظه های سخت هم شدسپید مویم از این حرفهای تلخ در خواب دیدم آمده در خانه ام ولی تُف می کندبه رویم از این حرفهای تلخ تیغ کنایه جامه ی دل را دریده است پیوسته دررفویم از این حرفهای تلخ خون گریه می کنم و نمازم قضا شده ست باطل شودوضویم از این حرفهای تلخ او با دلم غریبه تر از هر غريبه ايست من آشنای اویم از این حرفهای تلخ باید بمیرم از غم او تا به وقت غسل خودرامگربشویم از این حرفهای تلخ

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.