پیش از اینکه درباره زندگی گذشته حال و شخصیت من قضاوت کنی ....
خودت را جای من بگذار ....
از مسیری که من گذشته ام عبور کن با غصه ها تردیدها ترس ها دردها و خنده هایم زندگی کن ....
یادت باشد هرکسی سر گذشتی دارد
هر گاه به جای من زندگی کردی آن گاه می توانی در باره من قضاوت کنی..........
چقدر دلتنگ اون حالم که لبخند تو رو دیدم
چه دنیای پر از رازی روبا عشق تو فهمیدم
چه احساس غریبی قلبمواز ریشه میلرزوند
چه احساسی منواون لحظه از تنهایی میترسوند
چقدر دلگیرم از دوری.چقدر حالم پریشونه
چقدر از درد دلتنگی وجودم سرد داغونه
کل متن در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
امشب چه دوریم از هم اما فاصله بینمون یک نفس بیش نیست.
بینمون تو رو گم کردم ولی میدونم جای تو همین فاصله دستتو رها کردم توی قلب
آسمون تو رفتی وبدون تو عشق گم شده یه وقتای حس می کنم بی کسم تو این بی کسی تو
کنارم بمون تو رو گم کردم ولی هر نفس هر جا که میرم تو کنار منی.
از این آرزو رد شدم تو زیباترین ارزوی منی .
اسمون دلم شب شده می خوام این سیاهی رو رسوا کنم از
امشب نمیرم می خوام تو رو تو این ظلمت شب پیدا کنم می خوام امشب واسه باتو بودن خودمو رسوا کنم میخوام
امشب حرف دلمو داد بزنم میخوام امشب .......
به جز غم کسی هم زبانم نبود به جز غم کسی را یخوانم نبود
نمی دانم امشب چرا چشم تو
به فکر دل مهربانم نبود
اگر چه کمی درد دارم ولی بهار.آرزوی خزانم نبود
توی آهوانه ترین ! شاهدی
که تیری درون کمانم نبود
به هرجاکه پر می گرفتم چه سود خدا در دل آسمانم نبود
دریغا در این نیمه شب های شور
کسی فکر بغض نهانم نبود
باید خیانت کنی.........!
تا دیوونه ات باشن.........!
باید دروغ بگی...............!
تا همیشه تو فکرت باشن...........!
باید هی رنگ عوض کنی......!
تا دوسِت داشته باشن..........!
اگه ساده ای ...!
اگه باوفایی........!.
اگه یک رنگی...!
همیشه تنهایی ......!
آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد
رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای:
خش خش برگ ها....................................
همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:
دوستت دارم.............................
وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،
وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است،
وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم...
وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند.....
و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند...
وقتي تمام عالم را قفس مي بينم
بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم..
بي تفاوت مي گذرم
اشک تنها مونس من است که با آن می توانم خاک این درخت پر
محبت را که ریشه عمیق در قلبم دوانده است مرطوب ونمناک سازم برای من آسمان دیگر
آبی نیست...
ادامه متن در ادامه مطلب
ادامه مطلب...
میگویند آفتاب بی اندازه زیباست ومنظره گلها ئیکه در کنار
رود خانه بر روی آب ریخته اند.......
بسیار دلا ویز و پرواز باشکوه پرندگان از هر چیز دیگر
تماشایی ترست میگویند که رنگ گلها از عطر آنها هم بهتر وخوش آیند تر...به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب...
چه ساده بودم آن هنگام که می پنداشتم
شکستن دل کسی نا گوار ترین حادثه عالم است .
امروز که دلم شکست عالمی تکان نخورد !
به سادگی خودم میخندم
خدا حافظی ات عجب خرابه ای به بار آورده !
نگا ه کن.....
مدت هاست در تلا شندتا مرا از زیر آوار
تنهایم بیرون بکشند.......
کاش جانم درد بی درمان نداشت
روز گاری سرد وبی سامان نداشت
کاش در چشمت شقایق ریشه داشت
تا که جانم درد بی درمان نداشت
خط زدن بر من پایان نیست.
آغاز بی لیاقتی توست .
همیشه بهترین ها برای من بوده وهست .
اگر مال من نشدی قطعا بهترین نبودی ونیستی .
این تو نیستی که مرا فراموش کردی .
این منم که به یادم اجازه نمی دهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند .
صحبت از فراموشی نیست .
صحبت از لیا قت است ....
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی ........
باز همان صدای همیشگی به من می فهماند که تنها نیستم من
این صدا را درس دارم تنها صدای ست که مرا همیشه در لحظات خفقان تنهای همراهی میکند
هنگامی که وجود خانه را سکوت مرگبار فراگرفته است
ودیگر تاب تحمل این سکوت را ندارم ...
به همین صدای جیر جیر پناه میبرم این صدای صدای پایه تختم ست
تختی که چه شبهای تا به صبح بر روی ان اشک ریختم
و با چشمانی اشکباربه خواب رفته ام
نمیدانم شاید این صدای جیر جیر به من می فهماند که تو تنها نیستی من باتوام
اما ای کاش به جای این صدا برایم حرف میزد ولی من باز این صدا را دوس دارم سکوت
مرا می شکند وبه درد لهایم گوش میدهد وباز همان صدای جیر جیر ..........
مرا باور کن!!!
بگذار آن باشم که در خیال
با تو در کوچه
سارهای پاییزی گام بردارم
وبی دغه دغه باتو سخن گویم .
بگذار کسی باشم برایت تادر
غم وتنهایی به سوی او می ایی .
بگذار شانه هایم پذیرای اشکهای تو باشد بگذار در
شادی وخنده باتو باشم
ودر عشق ورزی پا به پای تو گام بردارم بگذار آن باشم که تو می خواهی پس باورکن مرا باور.........